دکتر یزدان نیاز
دکتر یزدان نیاز

دکتر یزدان نیاز

داستان مخدری به نام رویای شیرین قسمت چهارم

داستان  مخدری به نام رویای شیرین  قسمت چهارم  ارواح   

زمان توهمی بیش نیست ؟ 

دکتر می توانی الان بیایی مقر ؟
گفتم چیزی شده است
گفت شاید اره شاید نه اما به وجود تو این جا نیاز است
به سرعت لباس پوشیدم و خودم را در عرض کمتر از یک ربع به مقر اطلاعاتی پلیس رساندم با تعجب دیدم که سروان جلوی در ایستاده است و به من اشاره می کند که داخل ساختمان نشوم وقتی به من رسید به سمت یک ون سیاه رنگ اشاره کرد و گفت دکتر باید چیزی را به بینی و ما به سمت ماشین ون سیاه رنگ رفتیم  

به  کنار درب ون که رسیدم قبل از اینکه مشت سروان به درب ان بکوبد در باز شد و سیمای جوانی هویدا شد  

من و سروان وارد ون شدیم جوان نیز روی یک صندلی و در جلوی یک مونیتور نشست داخل ون  بیشتر به یک اطاق پخش تلویزیونی شبیه بود  سروان به جوان گفت نوار را پخش کن  

و جوان دگمه ای را فشار داد  

تصویر یک سلول  را از  بالا  می دیدم که جوانی با لباس سفید در داخل اطاقی داشت قدم می زد و در زیر تصویر یک ساعت ثانیه دار وقت را نشان می داد  

سروان گفت این نوار نیم  ساعت قبل از تیمارستان شهر به دستم رسید ه و الان هم نصف نیروهای پلیس توی تیمارستان هستند ؟ 

 و بعد دگمه ای را فشار داد و تصاویر بر روی مونیتور به ۱۲ تا افزایش پیدا کرد در همه انها ادمهای  را می دیدی که یا روی زمین نشسته اند و یا در حال راه رفتن هستند و بعضی از انها به نقطه ای خیره شده اند و بعضی روی تخت هاشون خوابیده اند  

سروان گفت این تصاویر مربوط به اطاق های افرادی است که از ماده مخدر رویای شیرین استفاده کرده اند و به علت دیوانگی در تیمارستان بستری شده اند  

بعد گفت این قسمت را خوب به بین و با زدن دگمه ای نوار را با سرعت به جلو و عقب برد  ناگهان گفت اهان همین جا است دکتر خوب به تصاویر  و ساعت زیر صفحه نگاه کن  

من نگاهی به ساعت  انداختم ساعت ۲۳ پنجاه نه دقیقه  و بیست سه ثانیه را نشان می داد ناگهان تصاویر برای لحظه ای قطع شد و بعد تمامی اطاق ها خالی بودند  

من گفتم چی شد مثل اینکه خراب شد  

سروان گفت متوجه نشدی  

همه رفتند ناپدید  شدند ؟ 

گفتم چی  

بعد سروان دوباره نوار را عقب برد و به من گفت خوب نگاه کن وقتی ساعت به  ۲۴ می رسد فقط برای کمتر از یک ثانیه تصویر قطع می شود و بعد که وصل می شود تمامی اطاق ها خالی هستند همه ان ۱۲ نفر رفتند ؟ 

من با تعجب  به سروان خیره شدم   و  گفتم حتما دوربین ها خراب شده است  

بعد سروان یک نوار دیگر را گذاشت که راه روها را نشان می داد و محوط تیمارستان را همه انها خالی بودند و ساعت زیر مونیتور داشت یازده پنجاه  نه دقیقه را نشان می دهد دو دقیقه بعد یک عده پرسنل تیمارستان را می دیدی که مشغول باز کردن درب های  اطاق ها هستند  

سروان گفت دکتر راس ساعت ۲۴ همه ان ۱۲ نفر ناپدید شدند و پرسنل تیمارستان همه بیمارستان را گشته اند ولی اثری از اثار انها نیست این در حالی که درب اطاق های انها کاملن قفل بوده و هیچ کسی انرا باز نکرده و در جلوی همه پنجره ها هم میله های اهنی بوده است  

گفتم سروان یعنی چی مگه میشه ۱۲ نفر دیوانه در ظرف کمتر از یک ثانیه بعد از نیم شب ناپدید بشوند انهم در جایی که مثل زندان است  سروان من به جادو جن پری اعتقاد ندارم 

سروان گفت من هم اعتقاد ندارم ولی هیچ توضیحی برای این مسله ندارم  

من کمی به فکر فرو رفتم  و به سروان گفتم  

سروان  اولین سوالی که برای من مطرح است این است که چرا توی یک تیمارستان برای کنترل بیماران روانی دوربین  نصب شده است مگه چه لزومی داشته ؟