دکتر یزدان نیاز
دکتر یزدان نیاز

دکتر یزدان نیاز

بررسی علمی هفت شهر عشق با هفت چاکرا و ارتباط ان با هفت نوروترانسمیتر مغزی انسان بر اساس مدار هشت اگاهی

بررسی علمی هفت شهر عشق با هفت چاکرا و ارتباط ان با هفت نوروترانسمیتر مغزی انسان بر اساس مدار هشت اگاهی برای رسیدن به سرزمین حکمت الهی 

سالها بود که می خواستم این پازل را برای خودم حل کنم که چه ارتباط علمی بین اصول ادیان الهی و فلسفه های نوظهور و قدرت های نهفته در مغز انسان وجود دارد

ایا ماوراطبیعه به راستی وجود دارد و یا حاصل فعالیت های مغزی انسان است و ایا مغز ما قادر به درک اسرار کائنات است راه رسیدن به این قدرت والا چیست

چرا عده ای مثل تیموتی لیری و یا کاستاندا راه رسیدن به اگاهی را از طریق مصرف مواد توهم زا می دانند و عده ای دیگر مذاهب هندو و بودایسم و چاکرا مراقبه و یوگا و شمنیسم را طریقت درست می دانند به راستی چه کسی در این وادی درست می گوید

امروز از موضوعی می نویسم که یکی از محبوترین مشغله ها و دغدغه های فکری من است .راه رسیدن به ماورا اما از قدیم گفته اند

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی, تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

در این جا من انچه از اسرار این راه را که یافته ام می نویسم اما بعید می دانم انان که مدعی هستند بتوانند انچه گفته می شود را دریابند من فقط راهی را که خود رفته ام می نویسم .

عطار می گوید :

گفت ما را هفت وادی در ره است

چون گذشتی هفت وادی، درگه است

هست وادی طلب آغاز کار

وادی عشق است از آن پس، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت

پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک

پس ششم وادی حیرت صعب‌ناک

هفتمین، وادی فقر است و فنا

بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی، روش گم گرددت

گر بود یک قطره قلزم گرددت

 

وادی اول طلب  یا بازکردن چاکرای اول

چه زمانی ما طالب رسیدن به دانایی و اگاهی هستیم و برای رسیدن به ان تلاش می کنیم .

ایا شما زمانی که به دنبال اطفای غرایز خود هستید قادر به تفکر هم می باشید

از نظر فروید غریزه جنسی در انسان بزرگترین انگیزه حرکتی است و ما فقط در دو زمان می توانیم انرا کنترل کنیم قبل از بلوغ و در سنین بالای است که قادر به کنترل ان باشیم زیرا اولین وادی عطار به معنای کنترل خواهش های نفسانی است البته این مسله منافانی با ارضای دیگر غرایض مثل خوابیدن و خوردن ندارد

البته از نظر من وادی طلب در کودکی اغاز نمی شود اما می توان کودک را اموزش داد تا بتواند زمانی که به سنینن بالاتر می رسد و قادر به کنترل خواهش های نفسانی خود است وارد این وادی بشود بعید می دانم که افراد معمولی تا قبل از 40 سالگی بتوانند وارد این وادی بشوند و انرا درک کنند

چون فرو آیی به وادی طلب

پیشت آید هر زمانی صد تعب

چون نماند هیچ معلومت به دست

دل بباید پاک کرد از هرچ هست

چون دل تو پاک گردد از صفات

تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

چون شود آن نور بر دل آشکار

در دل تو یک طلب گردد هزار

در واقع درست است که چاکرای اول در زمان کودکی و قبل از بلوغ باز است اما نه به طور اگاهانه و خواسته شده البته بقیه چاکرا ها همه بسته هستند کودک هنوز از خوردن و دیگر غرایز لذت می برد و این مانع می شود که او بتواند به راستی درک درستی از انچه اموزش می بیند داشته باشد در این میان هنوز گیرنده های مغزی کودک هم به تکامل نرسیده است

نتیجه

وادی طلب واقعی در سنین بالا مفهوم واقعی پیدا می کند زمانی که اطلاعات و علم به همراه کنترل شهوت وجود داشته باشد

 در این سن ما به یک تکامل مغزی می رسیم و ان رسیدن به حداکثر فعالیت های هورمون های مغزی و استفاده بهینه از گیرنده های دوپامین و سروتونین است

خدایان دنیای توهم King of Hallucination

برای خواندن این سری مقالات از هرکجا بخوانید و سواد درک داشته باشید کافی است .


رهبران دنیای توهم king of hallucination
در هر چند میلیون نفر فقط یکی می تواند خدای دنیای توهم شود .
و اگر کل این افراد در کره زمین 1000 نفر باشند که قدرت تسلط بر دنیای توهم را داشته باشند فقط کمتر از تعداد انگشتان دست انسان هستند که موقعیت و شناخت لازم را برای رهبر شدن در دنیای توهم را پیدا می کنند
برای رسیدن به این قدرت بر خلاف تصور شما احتیاج به دانش فن خاصی نیست .
داشتن مدرک تحصیلی بالا و دانشگاهی به شما کمکی نمیکند .
چیزی که در همه حاکمان دیده می شود هوش است نه سواد .
انهایی می توانند بر دنیای توهم حاکم باشند که حقیقت زندگی واقعی را در ک کرده باشند .
ساده زیستن و سادگی تناقضی با زیرکی ندارد .
بسیاری از افراد باهوش بودند که بسیار ساده زندگی می کردند .
افرادی بودند که هر چقدر سطح علمی انها بیشتر بود ساده تر زندگی می کردند .در واقع اولین قدم برای تسلط به دنیای توهم شناخت حقیقت زندگی و شناخت خود انسان است .
انکس که خود را شناخت می تواند دنیای خود را به شناسد و انکس که دنیا را شناخت می تواند بر ان حکومت کند .
در این صورت توهم برای او دروازه ای به سوی ماورای حقایق مادی و دنیوی می شود .
دنیایی که از چشم ناظر خدای توهم دیده می شود ورای انچیزی است که دیگران می پندارند
رویا و توهم و خلسه برای خدای دنیای توهم کلید ورود به ماورای و خروج جسم از بدن مادی است .
خدای دنیای توهم می تواند انچه را که ما از قدرت خدای واقعی در تصور درایم را نه بطور کامل اما اندکی کسب کند .
ذهن او کنترل کننده جسم اوست و او می تواند هر گونه که بخواهد به افکارش سمت سو دهد .
در طول تاریخ بیشترین کسانی که توانستند به این دنیا تسلط پیدا کنند افرادی ساده و باهوش بودند که ما امروزه بسیاری از انها را می شناسم
انها بدعت گذار رسوم و قوانینی بودند که قرنها است دیگران از ان پیروی می کنند .
سرفصل بعدی
خدای توهم شدن چه فوایدی دارد

فایده خدای گونه شدن چیست (خدای دنیای توهم 3)
این مقالات یک سری مقالات علمی و فلسفی پزشکی است و درک ان برای افراد ساده ممکن نیست و ممکن است دچار برداشت های اشتباه بشوند .(منظور از خدای توهم خدایگونه شدن است نه کاملا در جای خدا نشستن )
خدای گونه شدن برای انسان حالتی است که به منتهی درجه تکامل فکری رسیده و می تواند به جای اینکه افکارش او را کنترل کند او حاکم افکارش باشد و در اینصورت می تواند افکار دیگران چه چند نفر یا چه هزاران نفر را کنترل کند )


فایده اینکه به قدرتی برسیم که بتوانم ذهن دیگران را تحت کنترل خود در اوریم و بر جسم خود حاکم باشم چیست .
اگر این تفکر را دارید که با رسیدن به این قدرت بتوانید دیگران را بنده خود کنید و از انهادر این دنیا استفاده کنید همین حالا می گویم که هیچوقت به این قدرت نمی رسید و مطالب قبلی را درک نکردید .
قدرت خدای گونه شدن زمانی در شما ایجاد می شود که فارغ از نیازهای جسمی شوید .و یا قادر به کنترل ان شوید .
یک خدای توهم زمانی که داری این قدرت شد می تواند ذهن دیگران را کنترل کند و افکار خودش را به انان القا کند اما این به ان معنا نیست که دیگران نوکر و یا بنده او هستند
او دیگران را جزی از خودش می داند و دیگران جزی از کل او هستند
یک انسان که به مقام خدای توهم می رسد به دیگران نه به چشم بندگانی که از انها استفاده مادی کند می نگرد بلکه به چشم رهبری که باید انها را به همان راهی که او رفته و به همان قدرتی که او به ان رسیده است رهنمون شود .
او همچون چراغ داری در شب است که در جلوی راه تاریکی می رود و دیگران باید که به دنبال او باشند .
اساس قدرت در تسلط به دنیای توهم تا زمانی برقرار می باشد که رهبر توهم نخواهد از بندگان خود سو استفاده کند .
زیرا سواستفاده کردن از دیگران به معنای ان است که او هنوز نیازمند دیگران است و همین دلیل می تواند قدرت او را در تسلط به دیگران از بین به به برد .
زیرا خدا هیچگاه نیاز به بنده ندارد و اولین شرط خدای گونه شدن بی نیازی از دیگران است .
خدای دنیای توهم فقط یک راهنما است او فقط یک رابط است .
او همانند چوپانی است که مسئولیت انرا دارد که گله را به سوی اغل به برد و از انها در مقابل گرگ حمایت کند البته ممکن است هر چند گاهی هم به دلیل رفع نیازهای جسمی خود که در حد اقل است یکی از این گوسفندان را نیز تناول کند ولی او همیشه سعی می کند غرایز خود را در با لاترین حد کنترل کند او تا زمانی در جایگاه خود باقی می ماند و قادر به تسلط بر دیگران است که به فکر نفع شخصی نباشد.
حال می گوید پس این چه فایده ای برای ما دارد که بتوانیم مغز دیگران و جسم دیگران را در اختیار داشته باشم و نتوانیم از ان استفاده کنیم و خود را در عسرت نگاه داریم
اگر این گونه فکر می کنید از درک موضوع ناتوان هستند و هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدا گونه شدن نیستند .
همانند هزاران جوکی هندی که با یک بادام گرسنگی چهل روز خود را مرتفع می کنند و روی تختی پر از میخ می خوابند و سر انجام دست به گدایی می زنند .
شرایط خدای گونه شدن
سن
لوزم ندارد به شما بگویم که تا زمانی که در سن جوانی هستید نه انکه نخواهید بلکه نمی توانید بر هورمونهای بدن خود کنترلی داشته باشد .
به این دلیل این فکر را که تا نزدیک به چهل سالگی بتوانید این قدرت به دست اورید از سر دور کنید
جنسیت
مردان توانایی بهتری برای رسیدن به قدرت خدای گونه دارند اما چرا زنان نمی توانند
زنان هیچگاه قادر به رسیدن به درجه خدای گونه شدن نیستند برای اینکه طبق انچه می دانید خصوصیات ژنتیک انها ازبدو تولد انها را از رسیدن به این قدرت منع می کند
داشتن دو کروموزم XX در زنان باعث عدم تکامل سلول های بتز قشر خاکستری می شوند و عدم تکامل در لوب فرونتال خانمها باعث ایجاد ناتوانی زنان در ادارک عقلایی و استدلال منطقی می شود دلیلی که می تواند توجیه کند که چرا تا کنون ما مدعی پیغمبری زن نداشته ایم .


و اما اقایان نیز خوشحال نشوند زیرا وقتی به این قدرت خواهند رسید که فاقد هورمون تستسترون کافی برای تحریکات جسمی هستند

برای این ما می بینیم که تمامی خدایان هندو مثل کریشنا غیره دارای صورتی مثل زنان هستند و اصولا استفاده از مواد روانگردانی مثل ماری جوانا که به صورت نادرست بعضی از دراویش و صوفیان استفاده می کنند در دراز مدت باعث از بین رفتن هورمون جنسی مردانه و فعال شدن چاکرای اول می شود ؟

زیر نویس

کریشنا در زبان سانسکریت و آئین هندو به معنی جذاب متعال است

کریشنا بارها خود را شخصیت اعلای خداوند و منشأ تمام کائنات معرفی می‌نماید.

در ارتباط

خدا درون یک قرص است Avatar Meher Baba (اوتار مهر بابا )

کندالینی و ارتباط ان با روش درمانی ماتریکس و هورمون تستوسترون در ترک اعتیاد به ماده مخدر متامفتامین (شیشه )

نویسنده

مشکل انسان امروزی افسردگی و اضطرابی است که روح و روان را می فرساید بسیاری برای درمان خود رو به فلسفه های شرقی می اورند گروهی رو به استفاده از مواد مخدر اما به راستی مشکل کجا است

چرا انسانها دیگر قادر به کنترل غرایز خود نیستد و این نفس سرکش انها را به همه جا می برد مسله اعتیاد به مواد مخدر نیز در همین رابطه است کسانی که قادر به کنترل وسوسه های خود نیستد و تفکرات عقلایی از انها سلب شده است 

چگونه می توان  معتادان را از دام اعتیاد رهایی بخشید 

 ایا فقط استفاده از دارو کافی است ؟  یا اینکه باید بتوانیم به او یاد بدهیم چگونه نفس خود را کنترل کرده و بر وسوسه هایش غلبه کند ؟

چه ارتباطی بین کندالینی و فلسفه های شرقی و درمان اعتیاد به مخدر شیشه با روش روانشناختی (ماتریکس ) وجود دارد

فقط اعتقاد به خداست که درمان همه درد ها است

در عبارتی کوتاه کل انچه درباره کندالینی و یوگا و مدیتیشن است را می نویسم تا با ادامه خواندن مطلب سردر گم نشوید
تمامی  فلسفه  کندالینی و یوگا ومدیتیشن  بر این پایه است
کسی که بتواند غرایز و لذت های زندگی حیوانی (نفس اماره )خود را کنترل کند (کنترل نفس اماره ) اول از همه غریزه جنسی و بعد غریزه خوردن و اشامیدن و کنترل خشم و نفرت و بطور کلی قادر به کنترل غرایز حیوانی  و احساسات ورفتار خود باشند ودر ضمن  وجود خدا را قبول داشته باشد و او را ستایش کند به ارامش فکری و جسمی در زندگی می رسد و  قادر به کنترل افکار  شیطانی و وسوسه کننده و اضطراب اور خودش است   و تحت اثر هیچ  وسوسه ای قرار نمی گیرند و گناهی نمی کنند و در زندگی داری اعصابی راحت وبدون اضطراب است و اخرعاقبتش به خیر می شود  
تمام ؟
ارتباط بین کندالینی و چاکرا و اشعار مولانا و هورمون تستوسترون و ترک اعتیاد به ماده مخدر شیشه  و ماتریکس درمانی
در ابتدا تیتر عجیبی به نظر می اید ؟
من می گویم
کندالینی  که به معنی مونث نیروی است که در فلسفه کندالینی می گویند که  در داخل استخوان ساکرم و محلی بین مقعد و الت تناسلی است  نمادی از شهوت و هورمون تستوسترون هورمون های جنسی در زن  است که هر کسی بتواند انرا کنترل کند دچار خشم و اضطراب و وسوسه نمی شود و بعد از ان با کنترل غرایز و احساسات دیگر به مقام ادمیت می رسد
  از لحاظ علمی هورمون تستوسترون است که در مردان ایجاد شهوت و هوس جنسی می کند   و باعث می شود که مغز انسان فقط به مسائل جنسی فکر بکند و از انسان  فقط یک ماشین  جنسی   می سازد و به علت تحت تاثیر قرار گرفتن مغز با تستوسترون شخص قادر به تفکر درست عقلایی نیست (تستوسترون سیستم گلوتامینرژیک ) و مدام در اضطراب خشم است وبرای ارضای شهوت خود دست به هرکار خلافی می زند
بیدار کردن نیروی کندالینی از نظر من به معنی کنترل بر شهوت است (کاهش تستوسترون ) که قدم اول است
 کسی که بتواند شهوت خود را کنترل کند یعنی نیروی  خفته در کندالینی را بیدار می کند و دیگر تحت تاثیر هوس و شهوت نباشد  قادر به تفکرات عقلایی می شود بعد می تواند رفتارهای خود را با دیگران  انساتی تر کند    با افزایش سن خواه نا خواه مردان دچار کاهش هورمون تستوسترون می شوند و بعد از مدتی افکار انها تحت تاثیر مسائل جنسی نیست و به بلوغ فکری می رسند اما فقط قدم اول را برداشته اند  ؟
هورمون تستوسترون عامل ایجاد خشونت و اضطراب در مردان است
کریشنا در حال نبرد و غلبه بر کندالینی بیدار شده.(در حال مبارزه با نفس اماره  )
منظور از فعال کردن کندالینی از کار انداختن و یا قدرت کنترل هورمون تستوسترون یعنی شهوت جنسی است برای همین همه  مردانی که  توانسته کندالینی خود را فعال کنند قیافه زنانه دارند زیرا تستوسترونشان یا کم است یا ندارند ؟ 
 
شیوا- خدای هندوان سمبل اصلی انرژی کندالینی و ادغام انرژیهای مونث و مذکر است.
فلسفه کندالینی می گوید
کندالینی  انرژی حیات  است که در بدن همه ما به صورت نهان وجود دارد و اگر شما بتوانید ان را فعال کنید می توانید به ارامش کامل در زندگی برسید و بر افکار خود کنترل کامل داشته باشید
چاکرا من می گویم
مسیرهای عصبی از الت تناسلی تا مغز در ستون فقرات انسان که مسئول عصب دهی به اعضای بدن انسان  هستند که در مسیر انها قرار داد
که ازارگانهای مثل روده معده کبد و طحال ریه و گوش چشم دهان  گفتاری و شنوایی را عصب می دهد و شخص می تواند با کنترل انها  هوس غرایزی مثل خوردن اشامیدن و حرکت کردن و حرف زدن و شنیدن دیدن  خود را کنترل کند
مختصر در یک کلام گفتار نیک کردار نیک   پندار نیک ارام باش عصبانی نشو خشم خود را کنترل کن و شکمو نباش حرف زشت نزن و به حرف های ناپسند دیگران گوش نده چشم تو از نامحرم درویش کن
چاکرای 
 فلسفه کندالینی می گوید
چاکرا ایستگاه هایی است که این انرژی از ان عبور  می کند و در ان جا به دور خود می چرخد تا سرانجام به اخرین ایستگاه  یعنی جای در مغز مخچه_( چاکرای ساهاسرارا ) برسد  ان زمان شخص می تواند بر غرایز خود کنترل داشته و افکار درست و عقلایی داشته باشد
مولوی کل فلسفه کندالینی را در این اشعار گفته است
 

در حدیث آمد که خلاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید
در حدیث آمد که خلاق مجید                            خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جود                 آن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوی                  نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی                           همچو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف                         از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدمیزاد و بشر                     از فرشته نیمی و نیمش ز خر
نیم خر خود مایل سفلی بود                           نیم دیگر مایل علوی شود
تا کدامین غالب آید در نبرد                              زین دوگانه تا کدامین برد نرد
یا این شعر مولوی که نشان از بیدار شدن نفس اماره می کند
نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت فرعون او
که به امر او همی رفت آب جو
آنگه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند
کرمک است آن اژدها از دست فقر
پشه ای گردد ز جاه و مال صَقْر
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق

ارتباط بین کندالینی و ماتریکس درمانی در ترک اعتیاد به مواد مخدر به خصوص  مخدر شیشه 
هر دو به معنی داشتن کنترل بر غرایز و شهوات جنسی  و لذت ها  وسوسه ها ی انی  و هوس های وزود گذز به همراه  کنترل رفتارهای اجتماعی با دیگران و کنترل خشم است (ماتریکس درمانی )
  بعلاوه این که با ایمان و اعتقاد به خدا به عنوان خالق جهان و کسی که ناظر اعمال  او است و فقط خداست که می تواند به او در زندگی کمک کند می تواند به طور کلی با کنترل وسوسه ها و  لذت جویی درزندگیش یک زندگی ارام و بدون اضطراب و سردرگمی  افسردگی داشته باشد (درمان NA)
به نظر می اید درمان اعتیاد به مواد مخدر در فرد بی ایمانی که باید ابتدا باورهای خدایی را در او بیدار کرد تا با اعتقاد به خدا و انجام فرایض دینی تا اخر عمر فردی به دور از وسوسه های شیطانی باشد شغل انبیا است  
نویسنده
با توجه به فلسفه کندالینی من فکر نمی کنم برای رسیدن به خدا و ارامش در زندگی باید خودم را اخته کنم به نظر من همان ختنه کافی است اما به شرط اینکه به پیمان ختنه شده گان متعهد باشم ؟
پیمان ختنه منظور زمانی است که خداوند به حضرت ابراهیم امر کرد از امروز تمامی افرادی که متعقد به خدای یکتا هستند و او را می پرستند باید ختنه شوند تا از کافران  مشخص شوند (تورات )
اقا محمد خان قاجار فردی حسود کینه توز و انسان خشمگینی بود که بیشترین لذت او خوردن بود به نظر می اید فقط نداشتن تستوسترون برای رسیدن به ارامش و اعتقاد به خدا به تنهایی کافی نیست ؟ داشتن ان و کنترل کردنش مهم است
نویسنده
تمامی کسانی که در کار مدیتیشن و کندالینی هستند از گیاهان دارویی استفاده می کنند که نوتروپیک هستند این گیاهان   باعث تقویت مغزهوش و حافظه می شود اما   باعث کاهش نیروی جنسی و هورمون تستوسترون می گردد هنوز مشخص نیست به علت افزایش تفکرات است که شخص قادر به کنترل شهوت و کاهش تستوسترون می شود یا عوارض داروی مستقیم این گیاهان بر روی هورمون تستوسترون است ؟
مسله جالب در این است که ما هم در ترک اعتیاد شیشه از داروهای نوتروپیک مثل ریتالین یا مودافینیل استفاده می کنیم ؟ بلاخره باید مغز شیشه ای را وادار به تفکر خدایی کرد ؟
توجه
داروهای نوتروپیک در درمان اعتیاد به شیشه فقط بر روی افرادی بیشتر موثر است که دارای زمینه مذهبی هستند
پارورقی
. خداوند بعد از عهد با ابراهیم از او می‌خواهد که فرزندان پسر خود را به عنوان علامت این پیمان ختنه کند (اتورات )
نفس های انسان
.

نَفْس در لغت به معنی جان، روح، روان و نشاندهنده زنده بودن است.[۱]در علوم اسلامی و قرآن، به عنوان جهت‌دهنده حرکت و اندیشه انسان شناخته می‌شود و بسیاری از کردارها و رفتارهای انسان به پیروی از نفس او شکل می‌گیرد. در قرآن به چهار گونه نفس انسانی اشاره شده‌است.[۲]در تعریفی از نفس آمده است؛ نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت می کند در ظاهر و باطن و نشانه اش این است که خواسته دارد.

  • نفس اماره (روان فرمانگر): در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این نفس اشاره شده‌است. نفس اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت می‌کند.
  • نفس لوامه (روان سرزنشگر): در آیه ۲ سوره قیامت به این نفس اشاره شده‌است. این نفس انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب می‌شود، سرزنش می‌کند. از این نفس به وجدان تعبیر شده‌است. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست می‌دهد.
  • نفس ملهمه (روان الهام‌گیرنده): در آیه ۷ و ۸ سوره شمس به این نفس اشاره شده‌است. این نفس، موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می‌شود.
  • نفس مطمئنه (روان بی‌گمان): در آیه ۲۷ سوره فجر، به این نفس اشاره شده‌است. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این نفس در او بیدار می‌شود، راه و روش خود را می‌یابد و به دنبال یقین حرکت می‌کند.

در نوشته‌های اسلامی گونه‌های دیگری از نفس را نیز ذکر می‌کنند: