با سلام اقایه دکتر خسته نباشید
بنده یک قربانیم...
قربانیه رفیق های ناباب خدا ازشون نگذره
اقای دکتر ما رفتیم پیشه چند تا از رفیقا نشستیم و اینا هی
میخندیدن و یکی بلند شد گفت نسکافه میخوری ماام ک از نسکافه بدم نمیاد گفتم اره
بیار خلاصه ما ک گرمه صحبت بودیم داخله نسکافه ک بعدا من فهمیدم معجون خنده ریخته
بودن
ما خوردیمو تموم شد
هیچی نفهمیدم
داداشمم باهام بود ک رفت بیرون اومد گفت چی ریخته بودیدو ...
خلاصه
پس فردایه اون روز من دچاره حمله پانیک شدم
انقد شدید بود ک حتی دسشووییم میرفتم میترسیم
الان ۷مااهه
ازین ماجرا میگذره شدته پانیک خیلی خیلی کم شده
تورو خدا زودتر کمکم کنید