فلسفه زندگی و تغذیه برای رسیدن به مغز کوانتومی چیست
در فلسفه ما برای رسیدن به کمال و تکامل ابتدا باید بدن و مغزی سالم داشته باشیم
تغذیه ما بر اساس اثرات ذرات بنیادی بر روی بدن انسان است .
اساس تغذیه برای سلامت بدن انسان و رسیدن به کمال و شعور و ایجاد یک مغز کوانتومی بسیار ساده است
ابتدا باید این نکته را بدانید که نور (فوتون ) و الکترون (ذرات بنیادی ) کنترل کننده سلامت و کار کرد اعضای بدن انسان هستند
اولین بار گیرنده فوتون در چشم انسان در سلول های بینایی کشف شد که انرا گیرندهای رودپسین نامگذاری کردند
بعدا کشف شد که در تمامی اعضای بدن انسان گیرندههای وجود دارد که مشابه با گیرنده دریافت نور در چشم (رودوپسین ) هستند به این علت انرا گیرنده مشابه با رودپسین Rhodopsin-like receptors نام گذاشتند این گیرندها در زیر گروه گیرندهای پروتین جی همراه G protein-coupled receptor, rhodopsin-like است که با کشف این پروتین جی همراه سلول انقلابی در در علم پزشکی ایجاد شد زیرا ثابت شد که تمامی غدد بدن و اعضای حیاتی و هم در بدن انسان را الکترون ها و ذرات بینادی هستند که کنترل می کنند
اعضای حیاتی بدن انسان با الکترون و فوتون کار می کنند پس :
1- هر انچه به بدن ما الکترون و فوتون می دهد باعث افزایش سلامت و تکامل مغز می شود
2- هر غذا و یا محیطی که از ما الکترون و فوتون بگیرد سلامت ما را به خطر می اندازد
3- تعادل ذرت باردار و الکترونها لازم سلامت انسان است و افراط در دریافت الکترون از موادی که ارگان خاصی را هدف قرار می دهند زیان اور است و تجمع ان در یکی از اعضای بدن تعادل یونی بدن را مختل می کند و برای سلامت انسان مضر است
4- انسان یک مولد انرژی است همانند یک باطری است که می تواند بمدت 120 سال زندگی کند
5- هر بیست سال یک بار تمامی سلول های بدن انسان جایگزین و نو می شوند مثلا در 40 سالگی حتی یکی از سلول های بدن شما که در بیست سالگی وجود داشته در بدن ما نیست
در واقع هر بیست سال یک بار تمامی سلول های در بدن انسان جایگزین می شود و بدن ما فقط 6 بار قادر به بازسازی مجدا است این به این معنا است که هر انسانی 6 عدد کوپن بیست ساله دارد و بعد از 120 سال سلول ها دیگر جایگزین نمی شوند و مرگ فرا می رسد این مسله از نظر ژنتیک و علمی کاملا اثبات شده است
بطور مثال
همه میوه ها به بدن انسان الکترون می دهند اما هر گیاهی الکترون را به عضو خاصی از بدن انسان بیشتر از قسمت های دیگر می دهد مثلا زرشگ دارای الکترون دهی بالای است که عضو هدف ان بیشتر کبد است حالا اگر کسی فقط زرشگ را برا ی مدت طولانی مصرف کند باعث اختلال الکترونی بدن می شود و تعادل یونی و ذرات بنیادی لازمه سلامت انسان است
در فلسفه تغذیه ما می گویم که درست است گیاهان همگی به بدن ما الکترون می دهند اما گروهی از گیاهان هستند که قادرند یک شارژ الکترونی به همه قسمت های بدن انسان داده و این گیاهان برای تکامل مغز انسان مهمتر از دیگر گیاهان هستند و انرژی و سلامت می دهند
این گیاهان خاص جایگاه مهمی برای ما دارند و سلامتی مغز و بدن انسان را بهتر تامین می کنند
هدف از تغذیه درست برای برای تکامل مغز و ورود به عرفان کوانتومی افزایش میدان الکترومغناطیسی بدن انسان به خصوص مغز است
هدف از عرفان کوانتومی رسیدن به تکامل مغز و ایجاد ساختاری به نام مغز کوانتومی است مغزی که قادر به دریافت امواج الکترومغناطیسی است
اعتقاد ما می گوید
1- چیزی به نام متافیزیک وجود ندارد ما به خوبی قادر به تبین مسائلی هستیم که دیگران انرا متافیزیک و یا جادو می دانند
عارفان کوانتومی دارای قدرت های هستند که از نظر عوام به جادو و متافیزیک و مابعدالطبیعه تعبیر می شود
اساس ورود به عرفان کوانتومی
عرفان کوانتومی بسیار نزدیک به فلسفه اشراق است با این تفاوت که ما شاهد شهود خودمان هستم
دانستن علوم زیر لازمه ورود به دنیای عرفان کوانتومی است
شیمی -فیزیک -پزشکی -ریاضیات مبنای اصلی و فلسفه و ادبیات در درجه دوم هستند
چرا عرفان کوانتومی نباید اموزش داده شود و رواج یابد
اولین حرکت به سوی شناخت عرفان کوانتومی یادگیری علم الادیان و علم الابدان است .
برای شروع عرفان از طریق مکتب کوانتومی یاد گیری دو علم لازم است
حدیث: « العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان»
ما صد در صد با این حدیث پیغمبر موافقیم و انرا رکن اصلی معرفت و رسیدن به درجات بالای عرفان می دانیم
علم الادیان
علم الابدان
ادامه مطلب ...
خدا را با فنتیلامین جستجو و در سروتونین پیدا کنید خدا را ...
نگرشی بر عرفان های جدید بر اساس مدل هشت مدار آگاهی eight ...
شناخت هفت شهر عشق و عرفان های جدید برای کسب معرفت وشناخت الهی بر اساس نوربیوشیمی مغز انسان
آگاهی و شناخت اولین رکن برای داشتن یک زندگی موفق است و من هر انچه را که بتواند اگاهی شعور و معرفت مرا افزایش بدهد انجام می دهم اما ابتدا باید راه های که با ان می توانم توان مغز خود را افزایش بدهم به خوبی بشناسیم
تا مبدا انجام تجربه ای که دیگران برای افزایش شناخت و توان مغز انجام داده اند برای ما زیان بار نباشد .
در راستای افزایش شناخت بسیاری رو به یوگا و مراقبه و عرفان های جدید می اورند .
گروهی مذهب را دستاویز قرار می دهند و گروهی شمنیسم و عرفان سرخ پوستی را راه درست می دانند
از نظر من همه راه های که به عنوان راهی برای افزایش شناخت و رسیدن به درجات والای تفکر فلسفی عنوان می شود همگی در راستای افزایش موادی در مغز به نام نوروترانسمیتر است .
از نظر من دو هورمون مغزی می تواند ما را در افزایش شناخت کمک کند .
سروتونین
فنتیل آمین Phenethylamine.
در واقع شناخت هورمون های مغزی و گیرنده های ان و اثراتش بر روی قسمت های مختلف مغز بحث و جدلی را که امروزه فیمابین عرفان های جدید و مذاهب مختلف است را توجیح می کند
اگر فنتیل آمین Phenethylamine را به عنوان هورمون عشق بشناسیم و سروتونین را به عنوان هورمون تفکر و زندگی از طریق تقویت و افزایش یکی یا هر دو ما می توانیم به درجات بالای عرفانی و عقلی و شناخت کامل برسیم
سروتونین یک هورمون مود افکتور (اثرات روی خلق و روان ) است بالا بودن ان افسردگی را از انسان دور و باعث می شود انسان قادر به کنترل هورمون های دیگر مغزی مثل دوپامین بشود و این به معنای کنترل بر روی غرایز و شهوات و داشتن یک تفکر درست و عقلایی است .
در راستای افزایش سروتونین افرادی مثل هاکسلی و ترنس مکنا و ویلیام هاریسون Casey William Hardison و تیموتی لیری ما را به سمت استفاده از مواد روانگردان انتئوژن مثل ال اس دی و مجیک ماشروم و مسکالین برای رسیدن به مدار هشت اگاهی و رسیدن به درجات بالای عرفان و شناخت سوق می دهند
از جهت دیگر مذاهب مختلف استفاده از مواد روانگردان را برای افزایش شناخت و رسیدن به درجات بالای عرفان و شناخت خود و خدا وند منع کرده و تنها راه رسیدن به درجات بالای شناخت را ایمان و تفکر در خلقت انچه خداوند افریده است می دانند.
این تضاد تا امروزه باعث شده این دو گروه در تقابل با هم قرار گرفته و انسانها در بین دو قطب بی ایمانی و استفاده از عرفان های جدید و ایمان مذهبی باشند مسله ای که علت ان عدم شناخت واقعی از نوروبیوشیمی مغز انسان است
عشق با ترشح فنتیل امین علاوه بر اینکه می تواند بر روی گیرنده های سروتونین اثر بگذارد بلکه جذبه و سرخوشی هم ایجاد می کند !
به عبارت دیگر مولکول عشق (فنتیل امین ) دارای ساختاری بسیار مشابه با هورمون دوپامین است و به این دلیل زمانی که کسی عاشق حق و خدا شده و در راستای رسیدن به عرفان با قلب و عشق حرکت می کند شور و جذبه بیشتری دارد
مسله زمانی جالب می شود که تاثیرات عشق را بر اساس هفت شهر عشق ارزیابی کنیم
برای رسیدن به درجات بالای عرفان و شناخت عرفان های جدید ابتدا شخص را تشویق به مطالعه و افزایش معلومات کرده و بعد با استفاده از مراقبه و یوگا و تمرکز و استفاده از روانگردان های انتئوژن او را به سمت رسیدن به مدار هشت اگاهی تشویق می کنند
اما یک فرد بی سواد و عاشق خداوند
زمانی که شخص عاشق حق و حقیقت می شود در مغز او فنتیل امین ترشح می شود او احکام خاصی را در دین خود همچون نماز و روزه انجام می دهد
اگر وادی اول برای رسیدن به هفتمین شهر عشق طلب بدانیم با این حساب این شخص بی سواد نمی تواند همین وادی را هم بگذراند اما ملکول عشق (فنتیلامین ) از لحاظ ساختاری بسیار مشابه با هورمون دوپامین دارد و می تواند باعث تحریک گیرنده ای دوپامین در مغز عاشق بی سواد شود و باعث ایجاد یک سرخوشی و جذبه می شود جالب در این است که اثرات مشابه دوپامین ماده فنتیل امین در قسمت های از مغز(پره فرونتال کورتکس) مشابه با ریتالین است و تمرکز شخص و حافظ او افزایش می یابد در این جا است که عاشق حق خدا با اینکه از وادی عشق وارد هفت شهر عشق شده است به وادی طلب هم می رسد بر عکس عرفان های جدید که از طلب به عشق رسیده اند
اما نکته مهم در این جا است که اگر شخصی از کودکی در دین خاصی انگاژه و دچار دگماتیسم شده باشد با اینکه دو وادی از هفت وادی هفت شهر عشق را گذرانده است به مرحله کامل شناخت نمی رسد حتی با این که وادی توحید را نیز طی کرده است .
مشکل در این است که افراد دگم چون فقط در زمینه دین خود به مطالعه می پردازند به خطا می روند
چاره کار چیست
برای انکه از عشق به خدا به معرفت کامل رسید کافی است از همان کودکی ابتدا فقط از خدا و عشق و توحید به کودک بگویم و همه ادیان الهی را کم بیش به او بیاموزیم و بر یکتا پرستی و توحید تاکید کنیم .
کودک با این اموزش و داشتن توحید طلب و عشق خود به جستجو پرداخته و این به معنی دوری از عرفان های جدید و مواد روانگردان انتئوژن و حرکت به سوی معرفت و کمال الهی است
زیر نویس
وادی هفت شهر عشق 1- طلب 2-عشق 3-معرفت 4- استغنا 5-توحید 6-حیرت 7-فقر فنا
بررسی علمی هفت شهر عشق با هفت چاکرا و ارتباط ان با هفت ...
Effects of methylphenidate analogues on phenethylamine substrates for the striatal dopamine transporter: potential as amphetamine antagonists
Para-halogenated phenethylamines: similar serotonergic ...
Serotonin receptor blockade potentiates behavioural effects of beta-phenylethylamine