چه کسی برای معتادان به مخدر شیشه بیشتر دل می سوزاند ؟
معتاد به شیشه که خودش از دنیا غافل است برای او همه عشق ها بجز عشق شیشه به پایان رسیده است.
او دیگر هیچ کسی را دوست ندارد نه عشق به زن برای او مهم است نه فرزند نه مادر نه پدر او حتی دلش هم به حال خودش نمی سوزد
اولین کسانی که بلافاصله بعد از اطلاع از اعتیاد یک معتاد شیشه به فکر او هستند و در صدد درمان معتاد بر می ایند مادران هستند تا فرزند دلبندشان را از دام شیطان اعتیاد رهایی بخشند
در صورت نبودن مادر یا عدم اطلاع او اکثرا خواهران به فکر برادر معتادشان می افتند زیرا انها هم زن هستند دارای عشق و محبت و به واسطه سله رحم در پی ترک برادر
در رده سوم برادران هستند که بعد از اطلاع می خواهند برادرخود را درمان کنند البته اگر معتاد برادری به معنای واقعی داشته باشد وخودش معتاد نباشد ؟
در رده اخر اغلب داماد ها که انها هم نه از روی مهر علاقه بلکه به بیشتر به علت قر قر های زنشان است که در رودرواسی و برای خلاص شدن از برادر زن در صدد پیدا کردن یک پزشک ترک اعتیاد بر می ایند تا زودتر تکلیف معتاد را مشخص کنند و اغلب او را جهت درمان اعتیاد به یک کمپ سوتش می کنند تا هم خودشان راحت شوند و هم مثلا تکلیف خود را در زندگی جهنم شده با زنشان روش بکنند ؟ و اخر هم علم نودوستی بلند بکنند که این ما بودیم برادرت را برای ترک فرستادیم و وای به حال ان روز که معتاد ترک بکند بیچاره خواهرش که تا اخر عمر باید زیر این دین اقای داماد و ضربات حرف های نیش دار شوهرش بماند ؟
البته این ترتیب کمی جلو و عقب می شود اما همین است همین
کسی از داخل کوچه و خیابان به فکر ترک دادن یک معتاد به شیشه نمی افتد و وای به زمانی که معتاد با رفتار خشونت امیز خود خانواده درجه اول را ازورده کند و حمایت انها را از دست بدهد
و در ان زمان معتاد دیگر برای همیشه معتاد باقی می ماند ؟
نویسنده
اگر گفتید پدران و همسران معتاد به شیشه بعد از فهیمدن اعتیاد انها چه می کنند ؟؟
شما چه حدس می زنید ؟؟