هشدار درباره شیوع پدیده خطرناک معتادان دوگانهسوز
دهه 90، دهه دغدغههای اجتماعی است.
دههای که از یکسو کارشناسان درباره فروپاشی خانوادهها در آن هشدار میدهند و عدهای آن رادوران بروز «سونامی اعتیاد» در کشور مینامند.
دههای که با گذشت تنها نزدیک به 3سال از آن، نشانههای هشدارها به وضوح دیده میشود.
رشد چشمگیر آمار طلاق و گسترش مصرف انواع مواد محرک و مخدر، کاهش سن اعتیاد و مصرف سیگار در کشور، کاهش سن سرپرست خانوار و موارد متعدد دیگر نشاندهنده عمق خطراتی است که در این سالها جامعه ایرانی را تهدید میکنند.
در این بین دستگاههای مختلف دولتی وظیفه دارند نسبت به کاهش یا کنترل این آسیبها اقدام کنند.
سازمان بهزیستی به عنوان یک دستگاه موثر در این زمینه، در سالهای گذشته در سایه قرار گرفته است.
برخی میگویند فعالیتهای این دستگاه با تعاریف آسیبهای مدرن امروزی سازگاری ندارد و باید فکر جدیدی برای نوع فعالیت آن کرد و عدهای معتقدند سازمان، آن قدرت چانهزنی را از دست داده است.
هرچه که هست اینکه وضعیت آسیبها در کشور خوب نیست و سازمان بهزیستی هم اقداماتش در مظان شک و شبهه؛ رئیس سازمان بهزیستی اما وقتی در مقابل این انتقادات قرار میگیرد سازمانش را پاسخگو میداند و از عملکردش دفاع میکند.
همایون هاشمی معتقد است دغدغه انواع آسیبهای اجتماعی را دارد، آنها را میشناسد و برایشان برنامه دارد؛ به شرط اینکه دستگاههای دیگر و بخصوص رسانهها پای کار بیایند و کمکش کنند. گفتوگویی که پیش روی شماست، حاصل نشست 2 ساعته خبرنگاران تهران امروز با رئیس سازمان بهزیستی است؛ هر چند که خود او این زمان را کم میداند و معتقد است بیش از اینها حرف برای گفتن دارد.
همانگونه که میدانید بسیاری از کارشناسان، دهه 90 را در ایران، دهه انواع بحرانهای اجتماعی نامگذاری کرده اند؛ شما در سازمان بهزیستی به عنوان سازمان مسئول در پیشگیری و کنترل آسیبها، تا چه حد این هشدار را جدی گرفتهاید و چقدر به این موضوع اعتقاد دارید که کشور ما در دهه 90 به مرحله هشدار در انواع آسیبها رسیده است؟
ببینید مقوله آسیبهای اجتماعی بسیار وسیع، فرادستگاهی و فرابخشی است. ما هم به عنوان یکی از متولیان رفاه اجتماعی در کشور هستیم. طبق قانون هیچ دستگاهی متولی اصلی آسیبهای اجتماعی نیست، در عین حال همه دستگاهها به اندازهای وظیفه دارند که درخصوص آسیبهای اجتماعی و کنترل یا کاهش آن اقدام کنند و بر اساس همان وظیفه شان هم باید پاسخگو باشند.
در این میان سازمان بهزیستی تنها دستگاهی است که در سال 92 یک گزارش تحلیلی، منطبق به آمارهای تقریبا به روز و کاملا علمی استخراج کرد و به دستگاههای مربوطه ارائه کرد. اگر براساس منطق این گزارش بخواهیم صحبت کنیم باید بگوییم در حال حاضر اعتیاد (هم در عرضه و هم تقاضا)، طلاق، کودکان (کودکان خیابانی، کودکان طلاق، کودکان متکدی، کودکان در معرض آزار و اذیت و...) و دختران در معرض آسیب (دخترانی که از خانههای خود جدا میشوند) و... تیتر اصلی آسیبهای اجتماعی هستند.
یعنی آن چیزی که شما بهعنوان هشدار از آن یاد میکنید و چیزی که ما به عنوان دغدغه برایمان مهم است این 4موضوع اصلی هستند که طبیعتا باید یک کار تیمی خوبی شکل بگیرد و همه دستگاهها پای کار بیایند تا آسیبهای ناشی از این عوامل در جامعه کاهش پیدا کند.
البته در این میان اسمی از آسیبهای نوپدید به میان نیاوردید. واژهای که خود سازمان بهزیستی آن را برای اولین بار رسانهای کرد.
درست است. ولی چون شما از مهمترین دغدغهها پرسیدید من آن 4موضوع را مطرح کردم. آسیبهای نوپدید آن دسته از آسیبهای امروزی هستند که منطبق با پیشرفت و با آمدن تکنولوژیهای اینترنتی و IT به وجود آمدهاند. در حقیقت پیشرفتهای منطبق بر تکنولوژیهای روز به همان اندازه که شیرینی و حلاوت داشت، به همان اندازه هم موجب بروز و ظهور آسیبهای نوینی شد. آسیبهایی که قبلا آن را لمس نکرده بودیم. مثل آسیبهای ناشی از انواع بازیهای رایانه ای، فضای مجازی، ارتباطات فراگیر و دوستیهای اینترنتی و... که این بخش از آسیبها هم در سالهای اخیر به دغدغههای جدی مبدل شدهاند و ما هشدارهایی را هم در این رابطه دادهایم.
این بحث اعتیادهای صنعتی را هم در این دسته از آسیبهای نوپدید دستهبندی کرده اید؟
من موضوع اعتیاد به هر شیوه شامل سنتی یا صنعتی را به شکل یک دغدغه و مهمترین دغدغه مطرح کردم.
شاید به خاطر همین دغدغه هم بود که سازمان تلاش کرد مجرم بودن مصرفکنندگان مواد محرک مانند شیشه در قانون ثبت شود.
دقیقا! موادمخدر صنعتی که در حال حاضر جایگزین موادمخدر سنتی شدهاند بستر تاثیرات فراگیرتری دارد. این مواد علاوه بر آنکه اثر آرامبخشی دارد، روانگردان هم هستند و بر روان مصرفکنندگان خود اثرات مخربی میگذارند.
موادمخدر صنعتی را به اصطلاح خودمانی میتوان دوگانه سوز دانست.
دوگانه سوز؟
بله این مواد هم توهم زا هستند و هم به اصطلاح آرامبخش.
یعنی هم پدر بچه را در میآورند و هم پدر صاحب بچه را. شما این همه خبرهای تلخ که در مورد مصرفکنندگان شیشه در رسانهها میخوانید ناشی از همین بحث است
. سرتیتر این مواد، شیشه و آمفتامینها هستند. به همین دلیل نمیتوان آنها را با موادمخدر سنتی مقایسه کرد. شیشه و آمفتامینها بستگی به شرایطی که فرد مصرفکننده دارد به او صدمه میزنند و حتی تا مرز جنون او را پیش میبرند. علاوه بر آن آسیبهای اجتماعی متعددی را نیز به همراه دارند و تاثیرات اجتماعی منفی را به جا میگذارند. به همن دلیل بود که ما پیشنهاد دادیم که اعتیاد به موادمخدر صنعتی جرم تلقی شود. یعنی افرادی که برای یک بار اعتیادشان به این مواد را ترک کنند و برای بار دوم شروع به مصرفکنند در این مرحله به عنوان فردی که جرمی مرتکب شده، وارد چرخه حقوقی و قضایی شوند.
و این راهکار برای کاهش مصرف موادمخدر صنعتی موثر بوده؟
به این سادگی نمیتوان در زمینه اعتیاد بحث کرد و به نتیجه رسید. ما هنوز در چرایی اعتیاد به نتیجه نرسیدهایم چه برسد به حل آن. چون عوامل دیگری سوار بر این موضوع هستند که باید موشکافانه بررسی شوند. وقتی بیکاری در جامعه حاکم است، اضطراب در خوشههای مختلف جمعیتی وجود دارد (روز به روز هم بیشتر میشود)،تغییر در سبک و مدل زندگی عدهای از افراد جامعه دیده میشود، عدم مراقبت از خوشههای پویا (دانشجویی) هنوز تبدیل به دغدغه نشده و... باید هم منتظر رشد بیشتر برخی موادمخدر و محرک از جمله شیشه در بین افراد مختلف جامعه بود. به همین خاطر میگویم این موضوع باید به درستی تحلیل و بررسی شود. مثلا باید اقبال جوانان به اعتیاد مشخص شود. مثلا مصرف برخی مواد در بین جوانان به ویژه بانوان رشد چشمگیری داشتهاند. این موارد باید به شکل کشور مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرند بعد یک تحلیل درست و خوب از ماجرا ارائه شود.
یکسری از انتقاداتی که به سازمان بهزیستی وارد است بحث عدم ورود جدی این سازمان در مقوله پیشگیری است. خب وقتی این همه دغدغه درخصوص مسائلی مانند اعتیاد دارید باید در حوزه پیشگیری خیلی موثرتر عمل کنید.
این قضاوت شما درست نیست. ما در حوزه پیشگیری و درمان اعتیاد حرفهای زیادی برای گفتن داریم. حوزه پیشگیری فصل مشترک بین سازمان بهزیستی و واحدهای اطلاعرسانی است. اما متاسفانه پیشگیری در ایران به درستی جا نیفتاده است. شما الان به من بگویید که رسانهها چقدر مطالب موثر دارند و در این حوزه منتشر میکنند؟
اگر نظر ما را بخواهید بدانید میگوییم خیلی!
خب خیلی از چه نظر؟ ببینید یک چیزهایی باید در رسانه منتشر شود که کارآمدی داشته باشد. خبرهای کشت و کشتار دردی از ما دوا نمیکند. رسانهها باید درخصوص نوع عملکرد این مواد هشدار بدهند. برای همین است که الان ما 10سال بعد از پیدا شدن سر و کله شیشه در کشور با موضوعی مواجهیم که خانوادهها هنوز فرق بین شیشه به عنوان ماده محرک را با شیشه روی میز نمیدانند. این درد بزرگی است که ما با آن مواجهیم.
شاید یک دلیلش این باشد که مسئولان در حوزه اطلاعرسانی اعتیاد همیشه خط قرمزهایی را قائل شدهاند.
خط قرمز همه جا وجود دارد؛ ولی حرف من به عنوان رئیس سازمان بهزیستی این است که آگاهسازی عمومی در این بخش بسیار موثر است. شما میدانید و من هم میدانم که بیشترین مخاطبان سایتها و روزنامهها افراد فرهیختهاند در صورتی که باید پنجرههای ویژهای برای آگاهسازی عمومی باز شده و فرهنگسازی شود. در علم ثابت شده که مادر، ناخودآگاه ترس از آتش را به جنین منتقل میکند و همین باعث مصونیت بچه میشود. ما در حوزه پیشگیری به یک چنین عملکردی نیاز داریم. ترس از موادمخدر باید به این صورت منتقل شود و این کار یک یا چند دستگاه دولتی به تنهایی نیست، بلکه به یک عزم همگانی نیاز دارد. باید یک نقشه راه برای حوزه پیشگیری کشیده شود و نقش همه در آن مشخص شده باشد تا به نتیجه برسد.
خب شما هم میدانید که بحث پیشگیری از مواد مخدر به این سادگیها هم نیست. رسانهها سالها منتقد این حوزه بودهاند و تا الان هم اتفاق درست و درمانی نیفتاده است. نشانهاش آمارهایی است که در رابطه با افزایش افراد معتاد یا کاهش سن اعتیاد مطرح میشود. الان که بخش پیشگیری ما زیاد خوب عمل نمیکند، در بحث درمان، چه برنامهای برای کسانی که معتاد هستند و شرایط بسیار بدی دارند، دارید؟
اصولا فاز درمان به عهده وزارت بهداشت و درمان است و ما به عنوان یار کمکی در کنار آنها هستیم. اما با این همه سالی که من بهزیستی را تحویل گرفتم حدود 150 کمپ استاندارد ترک اعتیاد داشتیم ولی الان 644 کمپ استاندارد داریم.
این کمپها از نظر کیفیت، پزشک، امکانات و... همه در حد استاندارد هستند ولی در تحقیقاتی که اخیرا صورت گرفت، خلأ حضور کسی که بتواند بار معنوی و روانشناسی دینی را در آنجا تقویت کند چشمگیر بود.
به همین دلیل در حال آموزش مددکاری سوپروایزر معنوی هستیم. در این زمینه من به جدیت میگویم که ما وظیفه خود را برابر قانون انجام دادهایم اما اعتقاد داریم فراتر از این باید کار کرد.
در درمان هم محلی از نگرانی نیست. قسمتی از پروسه درمان به دلیل وجود مطب و کلینیکها اقتصادی شده است. بهزیستی در این بخش دغدغه درمان ندارد هر کسی نیاز به درمان دارد به سراغ بهزیستی بیاید.
اما حرف اصلی این است که آمارهای چندین ده ساله نشان داده که نباید بگذاریم کسی به ورطه اعتیاد گرفتار شود. چون موفقیتترین حالت درمان در اعتیاد 20 درصد است.برای همین چه عقل سالمی به من اجازه میدهد که در بخش درمان فعالیت کنم و حوزه پیشگیری را به حال خود رها کنم؟بنابراین اعتقاد قلبی من این است که بگویم تنها راه کنترل اعتیاد در کشور پیشگیری و اطلاعرسانی است.
نگرانی شما در بخش اعتیاد چه رنج سنی را شامل میشود؟
جوانان 15 تا 35 ساله که توان مملکت روی آنهاست.
چرا؟
چون در این رنج سنی رشد مصرف را شاهدیم. ضمن اینکه اساسیترین دغدغه من در کشورهمچنان اعتیاد است. زیرا اعتیاد نوعی ترور خاموش است که ذخایر اصلی کشور را از بین میبرد و همه ما مسئولان وظیفه شرعی و اخلاقی داریم که جلوی این ترور را بگیریم.
به نظر میرسد بخشی از دغدغه شما در حوزه اعتیاد این نیست که افراد به دلیل کم سوادی یا فقر به موادمخدر روی آوردهاند. اقشار مرفه و تحصیلکرده هم در چرخه اعتیاد بخصوص اعتیاد مدرن گرفتار میشوند.
بله به همین دلیل است که میگوییم باید آگاهی مردم بالا برود. در برخی آرایشگاهها شیشه و آمفتامینها به عنوان مواد لاغر کننده معرفی میشود. من با کتمان مخالف هستم. به همین دلیل من از رسانهها بارها درخواست کردهام که باید این رسالت را به عهده بگیرند و در حوزه اعتیاد آگاهسازی بکنند. چون وقتی ما توزیع شیشه در آرایشگاهها و ورزشگاههای زنانه را شاهدیم باید این را بگوییم و با صدای بلند هم بگوییم تا پیشگیری شود.
خب پس چرا وقتی رسانهها آمارهایی در حوزه اعتیاد منتشر میکنند با موضعگیریهای مختلفی روبهرو میشوند؟
به دلیل اینکه در جامعه هنوز پذیرش وجود ندارد. حتی برخی مسئولان ما هم فکر میکنند با پنهان کردن برخی مسائل میتوان از گسترش آن جلوگیری کرد. در حالیکه در برخی موارد بخصوص در حوزه اعتیاد این نظریه درست از آب در نمیآید.
خط قرمز شما در حوزه اعتیاد به عنوان رئیس سازمان بهزیستی کجاست؟
سوال سختی میپرسید. از نظر من خط قرمزی وجود ندارد.
اجازه بدهید حرفتان را باور نکنیم چون همین الان یک جزوه دستتان است که نمیخواهید آمارهایش را بگویید.
باور کنید اینگونه نیست(جزوه را نشان میدهد و موضوعات مختلفی که در رابطه با آنها آمارهایی وجود دارد) اگر فقط بحث اعتیاد باشد من همه آمارها را به شما میدهم. اما این جزوه نتیجه یک پژوهش محرمانه است که دررابطه با آخرین وضعیت آسیبهای متعددی گزارش میدهد. برای همین عذر من را بابت اینکه نمیتوانم همه این آمارها را در اختیار شما قرار بدهم بپذیرید.
الکل هم یکی از مواد محرکی است که معاونان شما در رابطه با شیوع مصرف آن هشدارهای زیادی داده اند؛ چرا در مورد اعتیاد به الکل حرفی نمیزنید؟
من همه این بحثها را در زیر مجموعه اعتیاد گفتم چون به نظرم همه اعتیادها در موارد زیادی با هم اشتراک دارند. اما این را بدانید که ما در بحث ترک اعتیاد الکل دستگاه نمونهای هستیم. چون توانستیم همه سدها را بشکنیم و مجوز تاسیس مراکز ترک اعتیاد الکل را بگیریم. این اقدام بسیار خوبی است.
به همین دلیل الان سازمان بهزیستی تنها سازمانی است که اگر کسی بخواهد درمان شود پشت درهای بسته نمیماند.
من همین جا اعلام میکنم و برای اولین بار هم است که میگویم، هر کسی در بحث ترک اعتیاد مشکل مالی دارد به بهزیستی مراجعه کند ما کمکش میکنیم تا ترک کند و هزینهای نپردازد.
ما در خاورمیانه تنها سازمانی هستیم که فعالیتهای وسیعی در این مورد داشتهایم.
ما 5 درصد مسکن مهر خود را به معتادان پاک شده دادهایم. ما گفتهایم کسی که 2 سال بتواند پاک بماند ما به او خانه میدهیم. ما 10 درصد اشتغال بهزیستی را به معتادان بهبود یافته اختصاص دادیم. خط ملی اعتیاد را شکوفا کردهایم. ما سدها را شکاندهایم و همه اقدامات ما این را نشان میدهند.
کار پژوهشی سازمان بهزیستی در حوزه بهزیستی تا چه اندازه است؟
ما در این زمینه 300 درصد نسبت به سال 91 رشد داشتهایم. حدود 10 میلیارد تومان هزینه کردهایم. و در تمام کارهای پژوهشی یکی از اولویتهای ما بحث اعتیاد بوده است.
دستاوردهای این پژوهشها چه بوده؟
دستاوردهای خوبی داشته اما جزو اسناد محرمانه است.
دیدید باز بحث اعتیاد شد همه چیز محرمانه شد؟
ببینید موضوع اعتیاد محرمانه نیست. اما در مواردی ما اجازه نداریم ورود پیدا کنیم. اعتیاد از سال 83 تا 91 در کشور رشد صعودی داشته است.اما با فعالیتهای سازمان بهزیستی در سال 91 این صعود کاملا متوقف شده است و الان رشد سالهای قبل را دیگر نداریم. شما چرا در این موارد حرف نمیزنید که ما چکار کردیم این اتفاق مهم در کشور افتاد؟ این دستاورد بینظیری برای ماست که شما متاسفانه اصلا در موردش صحبت نمیکنید.
به نظر میرسد بحث در رابطه با اعتیاد تمام نمیشود و احتمالا در مورد دستاوردها و تهدیدها هم به تفاهم نمیرسیم(میخندد)، برسیم به دومین دغدغه شما در رابطه با آسیبهای اجتماعی که معتقدید طلاق است، سازمان شما در این رابطه چه فعالیتهایی داشته است؟
در بحث طلاق یک فعالیت پایلوت انجام دادهایم. اعتقاد داریم مراکز مشاوره طلاق را باید رشد دهیم. از سال 90 در یزد یک مرکز مشاوره پایلوت راهاندازی شد که بنا به گزارش قوه قضائیه از کسانی که برای مشاوره قبل از طلاق به این مرکز معرفی شدند حدود 44 درصدشان با یکدیگر صلح کردهاند و این صلح هم یکسال ماندگار بوده است.
قرار است در کل کشور این مراکز را رونمایی کنیم و مراکز مشاوره طلاق و تحکیم خانواده را در کشور توسعه بدهیم. از نظر من، طلاق و اعتیاد آسیبهای مادر هستند که اگر دلایل آن را بررسی کرده و به حل آنها بپردازیم بسیاری از آسیبها و مشکلات حل خواهد شد.
طلاق یکی از عواملی است که باعث رشد زنان سرپرست خانوار هم در کشور میشود، شما از این زنان چطور حمایت میکنید؟
بهزیستی تنها دستگاهی است که 55 هزار خانوار را بیمه کرده است. از 114 هزار زن سرپرست خانوار حمایت مالی میکنیم به آنها مستمری میدهیم و نمیگذاریم به مشکلات مالی زیادی دچار شوند.
رقم این مستمری چقدر است؟
هر یک نفر 48 هزار تومان!
شوخی میکنید؟ با این پول که پفک نمکی و چیپس هم نمیشود خرید!
ببینید ما پکیجی از خدمات مختلف را به زنان سرپرست خانوار میدهیم که شامل خدماتی مانند مستمری، بیمه، بیمهتکمیلی، بن غیرنقدی معیشتی، مسکن رایگان وحمایتهای موردی (هزینه دانشگاه و دانشآموز) میشود.
ما در حال حاضر 100درصد هزینه تحصیل 24 هزار دانشجویی که زن سرپرست خانوار دارند را پرداخت میکنیم که این هزینه 15 میلیارد تومان میشود. ما به این خانوادهها حقوق نمیدهیم ولی به طرق دیگری رفاه را باید برایشان مهیا میکنیم.مثلا اگر زنی یک خانه سه طبقه دارد، نیازی به مستمری ندارد و باید مناسبات خوب زندگی کردن را به او یاد بدهیم. در گذشته به کسانی مستمری میدادیم که بعدها فهمیدیم طرف تریلی دارد.
خب ما باید کمک نقدی او را قطع کنیم و به شیوه دیگری کمکش کنیم. اتفاقی که در همه جای دنیا میافتد.
مثلا در آمریکا به جای پول 10 نوع بن نیازمندان میدهند. مثل بن یک وعده غذای گرم، بن برای استحمام و... درحقیقت کشورهای پیشرفته به سراغ هزینههای هوشمند رفتهاند نه پول نقد که ما هم کمکم باید به آن سمت برویم.
آخر یک چیزی میگویید که بعدا باز با هم بحثمان شود. با همه این منطقی که شما میچینید ولی بالاخره آن 48 هزار تومان را به یک دلیلی میدهید دیگر؟ آن دلیل چیست؟ مثلا با آن پول با وضعیت تورم الان چی بخرند؟ خب این رقم خنده دار است؛ نیست؟
ببینید شما بررسی کنید و ببینید که ما امسال نزدیک 20 میلیارد تومان هزینه کردهایم تا برای مددجویان خود خانه رهن کنیم. 4 هزار و 100 خانه را به مددجویان خود رایگان اهدا کردهایم. سازمان بهزیستی حمایت کاملی از 114 زن سرپرست خانوار دارد.
ولی حدود 2میلیون زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد.
ما همهشان را نمیتوانیم تحت پوشش بگیریم؛ چون همهشان آدمهای نیازمندی نیستند.
خیلیهایشان مثلا بعد از طلاق مهریه شان را به اجرا میگذارند و وضعشان خوب میشود. ما به آن زن دیگر خدمات مالی نمیدهیم ولی خدمات زندگی درست و پیشگیرانه مان شامل هر کسی که بخواهد میشود.
در بحث زنان سرپرست خانوار در بررسیهایمان متوجه شدیم که در 10سال گذشته در قسمتهای عمدهای خطا رفتهایم. به کسی که نباید پول میدادیم پول پرداخت شده و به کسی که باید پول میدادیم پول کمی پرداخت کردهایم. باید هوشمند باشیم.
سازمانهای هوشمند بهرهوری بالا و نیاز به برنامه دارند. ما در کشور باید برای گروههای مختلف حمایتهای خاص خود را داشته باشیم.
چند سال است که این مستمری تغییر نکرده است؟
ما تنها دستگاهی هستیم که سال به سال با توجه به قانون این مستمری افزایش پیدا کرده است. یعنی 20 درصد در سال بیشتر به مددجویان پرداخت میکنیم. ضمن آنکه بودجه سازمان را هم باید درنظر گرفت.